هیچ وقت از مکتب بازی خوشم نیومده! نمی دونم چرا اما هیچ وقت دوست نداشتم عقایدم تحت ِ تاثیر ِ هم باشن. بلکه دوست دارم عقایدم بازتابی از واقعیت باشن. نمی دونم.... نمی تونم منظورمو خوب بیان کنم. یه مثال ِ واقعی می زنم:
یارو تو یه مرکز آموزشی بوده به اسم ِ شلغمیه(!) بعد اونجا می شه یه جای ِ بهشتی، فضایی و عالی. استادش می شه یه آدم در حد و اندازه های ِ دکتر حسابی (البته دکتر حسابی ِ بزرگ شده، نه دکتر حسابی ِ واقعی :p ) و در هر موردی که نظر اعلام می کنه(با ربط یا بی ربط) راسته و اصلا حرفاش رد خور نداره، بعد کم کم، کم کم دیگه کلا همه چیز می شه تحت ِ تاثیر ِ این عقیده و مکتب ِ مرکز ِ آموزشی ِ شلغمیه شکل می گیره و همه افتخار می کنن که اونجا بودن و شاگرد ِ فلانی هستن و چه و چه.
تازه فکر کنید استادی که این قدر طرفدار داره مثلا رشته اش مهندسی ِ برق بوده و بعد راجع به فلسفه ی ِ دینی نظر می ده و کلی هم طرفدار داره! :خخخخخ
(این شلغمیه می تونه کانون باشه یا سمپاد باشه یا یه ....... بماند :))))) )
بسته به بزرگ بودن ِ مورد ِ مثال تاثیرات بیشتر میشه. قیافه، نوع ِ پوشش، سبک ِ زندگی و...... مثلا شما فکر کنید اول ِ انقلاب از قیافه طرف می گفتن فلانی کومونیسته یا مجاهده یا حزب اللهی هستش و..... یعنی یک عقیده راجع به سیاست این قدر در ملت تاثیر گذاشته که حتی وضع ِ ظاهریشون هم قویا تغییر کرده!
یا مثلا طرف نجوم دوست داره دیگه کل ِ زندگیش شده نجوم! حالا باز عقاید ِ بالا که گفتم خوبه آدم می تونه بگه ممکنه ِ ارزش داشته باشه این قدر بها داده بشه بهش ولی وقتی می بینم طرف تو فیس بوکش زده :
I am in a relationship with astronomy
واقعا ناراحت می شم . آخه لامصب نجوم مگه چه قدر ارزش داره که واسش مکتب تراشی می کنید و زندگیتون می شه اون. باز مثلا عقاید ِ فلسفی اجتماعی یه چیزی، آخه یه علم؟!؟ الله اکبر! (من همون عقاید ِ فلسفی اجتماعیش رو هم قبول ندارم که زیاد بها بدیم! چه برسه به یه علم!)
اما شخصا نمی دونم چرا سلیقه ام قبول نمی کنه که این طوری باشم. نمی خوام کسی وقتی از دور منو دید از تیپ و قیافه ام راجع به من قضاوت کنه و با توجه به تیپم قضاوتشم درست در بیاد. یا مثلا همه چی رو از یه کانال نگاه کنم. (حالا خوشبختانه نجوم کانال نیست! :دی ) اصلا آزار می بینم این طوری! نمی دونم چه حکمتیه و نه دلیلی دارم و نه حال دارم پیدا کنم فقط احساس ِ خام ِ خودمو گفتم: واقعا دوست ندارم!
مثلا دوست ندارم طرف از قیافه ام بگه شما فیزیک دوست داری! (با این که خیلی فیزیک رو دوست دارم) یا صرفا از وضع ِ ظاهریم بگه دانشجویی.
دوست هم ندارم یکی بهم بگه شما پیرو ِ مکتب ِ فلانیسمی چون عمیقا عقیده دارم هیچ مکتبی از این «ایسم» ها کامل نیست و بهتره ترکیبی کار کرد. خیلی علاقه ای به مرز بندی ندارم که مثلا بخوام بگم پوزیتیویسم هستم یا طرفدار ِ فلسفه در فیزیک. دوست دارم اولش راجع به هر مسئله ای فارغ از این که چه عنوانی بهم داده شده (مسلمان، فیزیک دوست، دانشجو، فروکاست گرا ، نسبیت گرا، پوزیتیویست و.....) به خود ِ مسئله فکر کنم و اندیشه هام خام باشن تا این که از یه فیلتر عبور کرده باشن.
می دونم زیادی پرت و پلا گفتم مطلب منسجم نبود پس کلا مطلب رو جدی نگیرید و اگر تا این پایین اومدید و با این جمله ی ِ «زیاد جدی نگیرید» مواجه شدید به شکل ِ پایین نگاه کنید و بخندید:
ــــــــــــــــــــــــــــــ
هر گونه مشابهت با اسامی ِ واقعی به شدت تکذیب می شود مخصوصا شلغمیه