دوست نداشتم این پست رو بگذارم اما دوستان گفتند چون حج از شعائر ِ دین هستش اعلامش هم خوبه!


بله! راهی ِ حج ام! انشاالله که احرام ِ دگر ببندم!


خلاصه اگر چیزی گفتم که ناراحتتون کرده! غیبت ِ کسی رو کردم (که زیاد البته بد بختانه این کار رو کردم!) و ....


حلالم کنید! می گند این سفر باید مثل ِ سفر ِ آخرت باشه! امروز این جا بارون ِ شدیدی می بارید! خیلی دوست دارم تو یک صبح ِ بارونی بمیرم! خیلی!


برچسب‌ها: اندر احوالات ِ خودم, اعلام عمومی
+ گفته شده دوشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۱ساعت 1:2 توسط احسان |

1.توی ِ یک فرومی که هستم یک عده ای جدید اومدند شرایطی دارند که من ابتدای ِ عضویتم در اون فروم داشتم رو دارند!

بعدا دیدم همین عده لحن ِ پستهاشون یک جوری به مزاجم خوش نمیاد! با این لحن که «من می دونم اینه و تو نمی دونی!»


این یه تلنگر شد که برگردم و پستهایی رو بخونم که خودم ابتدای ِ عضیوتم می گذاشتم!


بههههههله! خودمم اون موقع دقیقا همین لحن رو داشتم (حتی بدتر)!!!! اصلا حالم از خودم به هم خورد!

2. چند وقت پیش نگاهی قبلی تر به پستهام داشتم که به این پست برخوردم:

تقویم ِ تاریخ

و مثل ِ یک پتک خورد تو صورتم!!! شاید شما بخونید و چیزی ازش نفهمید که چرا باید مثل ِ پتک بخوره تو صورت ام اما من که می دونم اون موقع ، در حال ِ نوشتنش داشتم به چی فکر می کردم دلم می خواد خودم رو از صحنه ی ِ روزگار محو کنم!

هیی! این صفحه رو می خواستم پاک کنم ولی نگه اش میدارم تا هر وقت می بینم مثل ِ پتک بخوره تو صورتم تا یادم باشه که یه چیزایی رو رعایت کنم!


برچسب‌ها: اندر احوالات ِ خودم
+ گفته شده سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 1:20 توسط احسان |

(خدایااااااا! این سومین باریه که دارم این پست رو می نویسم! لعنت به این بلاگفا! ......... بلاگفا!!)


امروز با اون طرفی که تو این پست گفتم دیدار کردم! قضیه رو بهش گفتم و مشکل حل شد!

گویا اون طوری که من فکر می کردم نبوده و یک شوخی بوده!


القصه قضیه اینه که بنده جدیدا یک رویه در پیش گرفتم (یک سالی میشه) که از هر کی دلخوری دارم تو روش بگم (البته اگر با هم بشیم!)


این هم بعد از یکی از این دلخوری های ِ شدید به ذهنم رسید:

با یک انجمنی بودیم بعد یه به خاطر ِ یک اتفاقی از من دلخور شدند و بعد انتقامی بر خورد کردند من ازشون دلخور شدم و بعد من انتقامی تر و..... خلاصه کار به جایی رسید که من رو انداختند بیرون!!! بدون ِ این که حتی تو روی ِ من بگند برو بیرون! یعنی تا این حد در ظاهر بی مشکل بودیم و در باطن بهله!!!

خیلی از این اتفاقا دیدم! مثلا دوستم با یه بابایی از بدو ِ آشنایی مشکل داشت و اون آدم هم همین طور! بعد جمع شد و جمع شد سر ِ یک قضیه ای این دو تا با جدیت ِ هر چه تمام با هم دعوا کردند!!! همش هم به خاطر ِ سیگمای ِ (تجمیع!) همه ی ِ مشکلات ِ گذشته بود که جمع شد یک جا و ترکید!!

در واقع اشل ِ کلی هم همینه! یکی از یکی دلخور میشه انتقام می گیره بدون این که بهش بگه و بعد اون طرف هم همین طور و .... می افته توی ِ یک چرخه ی ِ منفی و ممکنه اتفاقات ِ بسیار بدی بی افته! مثل ِ جامعه ی ِ نجومی امروز!

خلاصه به خاطر ِ این تجربه ها به شما هم توصیه می کنم که این اخلاق رو داشته باشید!! که اگر از کسی دلخور شدید یا کلا فراموش کنید و یا این که اگر فراموش نمی کنید تو روش بگید!! نریزید تو دلتون و بعد انتقام بگیرید!


در ضمن باز هم فهمیدم که نباید زود قضاوت کنم! (اَه!)

پ.ن: این قضیه تو احادیث و اینها هم هست؟؟ به گمونم باید باشه!


برچسب‌ها: اجتماعی, اندر احوالات ِ خودم
+ گفته شده جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 23:1 توسط احسان |

این فیزیک هم عجایبی داره هاااااااااااااا!

چند وقتیه که دارم حساب تانسوری می خونم! کل ِ درد ِ حساب ِ تانسوری اینه که بتونه یک سری کمیت هایی رو تعریف بکنه که به صورت ِ خیلی خوبی توی ِ تبدیلات ِ مختصات، به نوع ِ خاصی تبدیل بشوند! در واقع نوع ِ تبدیل ِ تانسورها طوری هستش که اونها رو مستقل از دستگاه ِ مختصات می کنه و تا زمانی که لازم نشده نتایج ِ عددی بیان بشه دستگاه ِ مختصات نقشی نداره!

بردارها حالت ِ خاصی از یک تانسور هستند و در فیزیک همیشه برداها به صورتِ دسته های ِ سه تایی ( سه بعدی) ظاهر می شوند. در کنار ِ بردارها ما کمیات ِ اسکالر هم داریم که صرفا یک عدد هستند و اونها هم ربطی به دستگاه ِ انتخابی ندارند.

اما این قضایا (بردار ِ سه بعدی ، و یک اسکالر) در نسبیت ِ خاص کلا می خوره تو دیوار! مثلا بردار ِ مکان تحت ِ تبدیلات ِ لورنتس (تبدیلات ِ مختصات در نسبیت ِ خاص) کاملا اندازه و جهتش عوض می شه. برای ِ خیلی از بردارهایی که قبلا از فیزیک ِ کلاسیک می شناختیم، (مثل ِ تکانه، سرعت و ...) این اتفاق می افته و اندازه و جهتشون تحت ِ تبدیلات ِ لورنتس تغییر می کنه! و این با تعریف ِ بردار ها به صورتی که تانسور باشند متناقضه! (یعنی دیگه تانسور نیستند!) و البته سر ِ کمیات ِ اسکالر هم بلای ِ مشابه ای میاد! مثلا دیگه چگالی ِ بار ِ الکتریکی اسکالر نیست! دیگه پتانسیل ِ الکتریکی اسکالر نیست دیگه انرژی اسکالر نیست و....

اما ایده ی ِ تانسور رو هنوز هم میشه پیاده کرد. بیایید به جای ِ این که یک بردار ِ سه تایی در نظر بگیریم، یک بردار ِ چهار تایی در نظر بگیریم که سه تاش همون بردار ِ قبلی هستش و یکیش یک اسکالر ِ گالیله ای. (بیشتر ِ اسکالر های ِ گالیله ای به خاطر ِ اسکالر بودن ِ زمان ، وجود داشتند وقتی زمان مفهومش اسکالر نباشه اونها هم اسکالر بودنشون رو از دست می دند و این اتفاقیه که در نسبیت می افته!)

در قدم ِ اول بردار ِ مکان رو به صورت ِ تانسوری می نویسیم: سه تا مکان ِ قبلی و یک زمان. این یک ترکیب ِ چهار مولفه ای هستش و اندازه ی ِ این ترکیب تحت ِ تبدیلات ِ لورنتس تغییر نمی کنه (البته اندازه این جا قدری متفاوت تعریف میشه! چون تعریف ِ فاصله در فضای ِ نسبیت شامل ِ زمان هم میشه و حتی ممکنه منفی باشه!) پتانسیل ِ برداری و پتانسیل ِ اسکالر با هم یک تانسور ِ مرتبه یک ِ چهار تایی رو تشکیل می دهند که اندازه شون نا ورداست! سه تایی ِ تکانه و انرژی هم باز یک تانسور ِ دیگر رو تشکیل میدهند! به این موجودات ِ چهار تایی چهار بردار می گند! اندازه ی ِاین ها تحت ِ تبدیلات ِ لورنتس نا ورداست.

حتی بردار ِ گرادیان هم برای ِ تانسور شدن باید یک مولفه ی ِ زمانی بهش اضافه بشه که اندازه ی ِ این بردار (که قبلا به اسم ِ عمل گر ِ لاپلاسی می شناختیم) در این حوضه تبدیل می شه به معادله ی ِ موج در سه بعد که با سرعت ِ نور منتشر می شه!

خیلی جالبه چون در نسبیت مثل ِ این که زمان و مکان فرق ِ خاصی با هم ندارند و شکلشون در معادلات کاملا یکسان و متقارن هستش! یعنی شما اگر جای ِ مکان رو با زمان (ضرب در سرعت ِ نور) عوض کنید معادلاتتون همون باقی می مونه! اما این نکاتی رو در بر داره:

انرژی یک جور تکانه است اما طوری که جای ِ مکان در تکانه رو زمان گرفته! به عبارتی اتساع و انقباض ِ زمان می تونه انرژی رو این ور و اونور کنه!

البته می تونید مشاهده کنید که تمام ِ ویژگی های ِ تکانه در حوضه ی ِ مکان، در مورد ِ انرژی اما در حوضه ی ِزمان صادق هستش! انرژی پایسته است از سیستمی به سیستمی منتقل می شه ، اندر کنش ِ سیستمها منتقل شدن ِ انرژی رو در پی داره و.....

چیزهای ِ جالبتر وقتی خودشون رو نشون می دهند که کوانتم رو هم نگاه کنیم! اصل ِ عدم ِ قطعیت دو بیان داره که بیان ِ معروفش با تکانه و مکان هستش اما اگر جای ِ تکانه رو با انرژی و جای ِ مکان رو با زمان عوض کنیم دوباره همون اصل صادق و درسته!!!!! یعنی شبیه ِ استدلالهایی که گفتم! اما سوال اینه که این عجیبه یا نه!؟!؟ این که اون مورد ِ نسبیتی توی ِ کوانتم هم ظاهر میشه! هامیلتونی ِ یک سیستم ِ آدم وار(!) عبارت هستش از جمع ِ انرژی پتانسیل (تابعی از مکان) و انرژی جنبشی (تابعی از تکانه) که در اغلب ِ موارد پایسته است. پس شاید تغییر ِ مکان و تکانه با هم دیده شدنشون خیلی عجیب نباشه! اما انرژی و زمان چرا؟!؟

 

این ها رو اگر بگذاریم کنار ِ بحثهایی از موج و تحلیل ِ امواج و اصل ِ عدم ِ قطعیت در بحث ِ تبدیل ِ فورریه خیلی جالب و هیجان انگیز میشه! همچنین بحث ِ نقش ِ انرژی در تعیین ِ رابطه ی ِ بین ِ مکان و زمان!

همه چی موجه؟

ـــــــــــــ

پ.ن: این قضایا جدیدا خیلی خیلی آزارم می دند! نمی فهممشون ولی حسشون می کنم! امید وارم با کوانتم خواندن و همچنین خواندن ِ نسبیت ِ عام خیلی از این مشکلات برام رفع بشه!

پ.ن2: این پستها بیشتر برای ِ نظام مند کردن ِ افکار ِ خودم هستش پس خیلی شبیه ِ پرت و پلاست! اگر نفهمیدنشون نگران نشید!


برچسب‌ها: دلنوشته های ِ فیزیکی, علمی, زیاد جدی نگیرید
+ گفته شده یکشنبه سیزدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 23:2 توسط احسان |

اصلا سیاست بازی ِ بعضی ها منو کشته!!!!!!


آقا من سیاست بلد نیستم اداش رو هم در نمیارم!


طرف زنگ زده به من می گه که فلانی کارش درست نیست و تو کارت خییییییییلیییییییی بهتر از اونه بیا جاش!


بعدا صداش در میاد همون فلانی ، نفر ِ برگزیده ی ِ اون کار تو سه ماهه ی ِ گذشته بوده!!!!!!!!!


یا من احمق فرض شدم! یا اون طرف می خواد زیر آب ِ فلانی رو بزنه! یا .........


القصه، از هیچی به اندازه ی ِ دروغ و دو رویی بدم نمیاد! حالا به هر دلیلی و در قبال ِ هر کسی می خواد باشه!


آهای حاجی! حرف ِ دلت رو بزن! اونی رو که واقعا تو ذهنت هست رو بگو! الکی چیز بازی  در نیار ! من از این کارا بدم میاد!


پ.ن: حالا خوبه قبول نکردم برم جاش! اگر می رفتم واقعا نمی دونستم به اون طرف چی بگم!


بعدا نوشت:

این رو ببینید حتما!


برچسب‌ها: اندر احوالات ِ خودم
+ گفته شده سه شنبه هشتم فروردین ۱۳۹۱ساعت 15:25 توسط احسان |

سلام

مدتها بود پستهام رو با این کلمه شروع نمی کردم! اما الان

سلام

بسیار کلمه ی ِ زیبا و قشنگیه

می گند که توی ِ بهشت همه به هم سلام و درود می فرستند! یعنی در این حد قشنگه! به همین خاطر هم اولین پست ِ سال رو با این کلمه شروع کردم.

سلام


سال ِ نو مبارک!

به حق ِ همین سالِ نو انشالله که زندگی ِ پر سلام و درودی داشته باشید و سالتون پر از شادی و نشاط باشه! آسمون دلتون همیشه آفتابی و صاف باشه! دریای ِ دلتون آروم و قشنگ باشه! لحظه لحظه ی ِ زندگی تون پر از امید باشه

یا علی


برچسب‌ها: زیاد جدی نگیرید, اعلام عمومی
+ گفته شده چهارشنبه دوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 20:12 توسط احسان |