صفحه ی ِ بلاگفا رو باز می کنم، شروع می کنم به نوشتن تا بلکه سبک بشم، می نویسم و همه چی رو پاک می کنم و صفحه رو می بند و دوباره و دوباره و دوباره....


هزار کار نکرده دارم، هزار راه نرفته، این قدری که حیران موندم و هیچ کدوم رو نمی تونم انجام بدم. راهی تا پایان عمر.....

دوست دارم که...... ..... بی خیال کلا، اینجا واسه اینه که هرچی دوست دارم بنویسم دیگه؟ درسته؟ اما من............کاش.... اِ....... هی...... هیچی اصلا ولش کن...... نمی تونم.

ـــــــــــــــــ

پ.ن1: 5 ساعت پیاده روی هم عالمی داره. تو هوای ِ سرد، با لباس کم، توچال، تنها.

پ.ن2: کاش می تونستم یه کاری بکنم، ملولم............آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست!

پ.ن3:شاید همه اش یه تلقین ِ احمقانه است!

پ.ن4:تنها نیستم.

پ.ن5: بو دره نین اوزونون، چوبان قایتار گوزونو، نه اولا بیر گون گورم.....

پ.ن6:میگم و می خندم.

پ.ن7: خیلی این عکسو دوست دارم


پ.ن8: وقتی عمیقا با کسی اختلاف سلیقه داری و به همین خاطر ازش بدت میاد، یه کمی از بالا نگاه کن، آره! برو بالا از دید ِ خدا، یه نیگا به خودت و رفیقت بنداز! اون وقت می بینی این تنفر خنده داره!

پ.ن کوفت: اصلا جدی نگیرید!

ـــــــــــ

بعد نوشت: حتی یک ذره هم سبک نشدم؛ سنگینم، سنگین. این چیزا آرومم نمی کنه.

اَین السبب المتصل بین الارض و  السما....


برچسب‌ها: زیاد جدی نگیرید
+ گفته شده سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۱ساعت 1:5 توسط احسان